بن شرفشاه استرآبادی (۷۱۸ /۷۱۷ /۷۱۵–۶۴۵)، فیلسوف، عالم، نحوی و طبیب، از مردم استرآباد بود. از زادگاهش به مراغه رفت. نزد خواجه نصیرالدین طوسی درس خواند و در زمرهٔ شاگردان برجستهٔ وی درآمد و تا پایان زندگی خواجه در کنار او بود. وی بر برخی از کتب استادش شرح نوشت و پس از مرگ خواجهنصیر به موصل رفت و در مدرسه نوریّه به تدریس حکمت مشغول شد و تا پایان عمر در موصل ماند.
ابن شرفشاه استرآبادی (۷۱۸ /۷۱۷ /۷۱۵–۶۴۵)، فیلسوف، عالم، نحوی و طبیب، از مردم استرآباد بود. از زادگاهش به مراغه رفت. نزد خواجه نصیرالدین طوسی درس خواند و در زمرهٔ شاگردان برجستهٔ وی درآمد و تا پایان زندگی خواجه در کنار او بود. وی بر برخی از کتب استادش شرح نوشت و پس از مرگ خواجهنصیر به موصل رفت و در مدرسه نوریّه به تدریس حکمت مشغول شد و تا پایان عمر در موصل ماند. برخی منابع او را شیعه و برخی دیگر شافعیش میدانند اما آرای فلسفی و کتب او در حکمت موید تشیع اوست. صَفَدی از حلم و تواضع زائدالوصف او سخن گفتهاست. از جمله شاگردان وی: زینالدین علی بن حسین و شیخ تاجالدین علی بن عبداللَّه تبریزی.
از روزگار نوجوانی و رشد و تحصیلات او آگاهی در دست نیست، اما ظاهراً هنوز جوان بود که در مراغه به خدمت خواجه نصرالدین طوسی پیوست و چندان هوشمندی و علاقه به دانش از خود نشان داد که در غیبت قطبالدین شیرازی، به سرپرستی شاگردان خواجه برگزیده شد و معید استاد گشت . از آنجا که خواجه در ۶۵۷ ق / ۱۲۵۹م در مراغه رحل اقامت افکنده و سن ابنشرفشاه هنگام مرگ حدود ۸۰ سال بوده است (ابنقاضی شهبه، ابوبکر بن احمد، طبقات الشافعیة، ج۲، ص۲۷۹.)، وی باید در حدود سیسالگی به مراغه رفته باشد. در هر حال وی هیچگاه ملازمت خواجه را ترک نگفت و حتی در ۶۷۲ ق / ۱۲۷۳ م با او به بغداد رفت. پس از مرگ خواجه، در موصل اقامت گزید و به تدریس در مدرسۀ نوریۀ آن دیار مشغول شد و نظارت بر اوقاف آنجا نیز به او واگذار گردید و در همین ایام برخی از آثار خویش را تألیف کرد
ظاهراً وی مدتی نیز در سلطانیه زیست و به گفتۀ سیوطی در مدرسۀ شافعیۀ آنجا به تدریس پرداخت . گفتهاند چندی نیز در مدرسۀ شهید ماردین تدریس کرد . بـه احتمال قـوی در همیـن مناصب هـر ماه ۶۰۰‘۱ و به قولی ۸۰۰‘۱ درهم مقرری دریافت میکرد
سرانجام در محرم یا صفر ۷۱۵ ق و به قولی در ۷۱۸ ق در موصل درگذشت (مدرس که تبریز را محل مرگ ابنشرفشاه دانسته است)
ابنشرفشاه در حکمت و کلام و نحو چیرهدست بود و در روزگار خود از شهرتی بسزا برخوردار گردید، چنانکه رشیدالدین فضل الله در نامهای که در باب اعطای مال به دانشمندان، به فرزندش امیرعلی حاکم بغداد نوشت، از وی خواست که هزار دینار و مرکبی با زین و پوستینی از پوست سنجاب برای رکنالدین ارسـال کنـد.
وی در طـول سی و اندی سال تـدریس، شاگردان متعددی تربیت کرد که از آن میان میتوان از رینالدین علی بن حسین بن قاسم معروف به ابنشیخالعوینه و علی بن عبدالله بن حسن معروف به تاجالدین تبریزی یاد کرد
دربارۀ مذهب ابنشرفشاه اختلاف هست. برخی او را شیعه و برخی شافعی مذهب دانستهاند . از آنجا که سبکی و ابنقاضی شهبه ترجمۀ او را در طبقات الشافعیة آوردهاند و با توجه به آنکه وی کتاب الحاوی در فقه شافعی اثر نجمالدین عبدالغفار قزوینی را شرح کرده، قول اخیر درستتر به نظر میرسد. شاید ملازمت خواجه نصرالدین طوسی و نیز انتساب کتابی به نام منهج الشیعة به وی سبب شده باشد که بعضی از متأخران او را شیعی بدانند
ابنشرفشاه در طول عمر درازش آثار متعددی از خود برجای گذارد:
۱. شرح مختصر ابنحاجب [۲۱] که در دارالکتب مصر نسخهای از آن موجود است [۲۲].
۲. سه شرح بر الکافیه ابنحاجب: شرح مفصل معروف به البسیط، مختصر و متوسط معروف به الوافیة [۲۳][۲۴] که شرح اخیر بسیار مشهور بوده، نسخ فراوانی از آن در کتابخانههای تهران [۲۵] ، قم [۲۶] ، یزد [۲۷] ، صوفیه [۲۸] ، استانبول [۲۹] وجود دارد [۳۰].
۳. شرح تصریف ابنحاجب معروف به الشافیة [۳۱] که نسخههایی از آن در قاهره [۳۲] و استانبول [۳۳] موجود است.
۴. شرح اصولالدین ابنحاجب [۳۴].
۵. شرح دو مقدمۀ ابنحاجب [۳۵].
۶. شرح المطالع در منطق.
۷. شرح شمسیه در منطق [۳۶].
۸. شرح قواعد العقائد خواجه نصیر در کلام که به خواهش فرزند خواجه به شرح آن پرداخت [۳۷].
۹. شرح حماسۀ ابوتمام [۳۸].
۱۰. حل العقد و العقل فی شرح مختصر السؤل و الامل [۳۹].
۱۱. شرح الفصیح ثعلب در لغت [۴۰].
۱۲. منهج الشیعة (نهج الشیعة) فی فضائل وصی خاتم الشریعة، که به نام سلطان اویس بهادرخان نگاشت [۴۱][۴۲].
۱۳. حواشی بر تجرید الاعتقاد خواجه نصیر [۴۳].
۱۴. مرآة الشفاء در طب [۴۴].
۱۵. بیست سؤال از خواجه نصیرالدین طوسی که خواجه به هریک پاسخ داده و تاریخ ۶۷۱ ق در پایان آن ظاهراً به خط خود خواجه رقم خورده است [۴۵][۴۶].
۱۶. شرح بر کتاب الحاوی در فقه شافعی که وصف آن گذشت
شهید صمد اسودی فرزند اسدالله در دومین روز اسفند 1339 در شهر گنبد به دنیا آمد. قرآن را از شش سالگی نزد ملاحاج صالح فرا گرفت و تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در زادگاهش ادامه داد. سال سوم دبیرستان، تصمیم گرفت وارد ارتش شاهنشاهی شود، اما با مخالفت جدی خانواده اش روبرو شد و به شغل مکانیکی روی آورد و استاد کار این فن شد.